Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

ابوهريره رضی الله عنه  مي‌گويد: رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (اللهم إني أحبه فأحبه و أحب من يحبه) يعني: «بارخدايا! من، حسن را دوست دارم؛ پس تو نيز او و دوستداران او را دوست بدار». 
 مسند احمد (2/249،331)، با سند صحيح

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>منصور بن نوح‏

شماره مقاله : 11081              تعداد مشاهده : 3542             تاریخ افزودن مقاله : 20/9/1390

منصور بن نوح‏

چون امیر عبد الملک به جوار فضل ایزد پیوست، جمله سپاهداران و مشایخ حضرت جمع شدند و با هم مشورت کردند: که برادر امیر صالح منصور بن نوح را بنشانند، یا پسر امیر عبد الملک را؟ درین وقت حاجب البتگین غایب بود، وزیر او على البلعمى  بود، و میان او و حاجب موافقت تمام بود، به البتگین چیزى نبشت، و امیر البتگین جواب نبشت: که پسر به تخت اولى تر از برادر باشد پیش از آنکه جواب برسیدى، جمله لشکر و امراء و مشایخ بر امیر منصور نوح اتفاق کردند، و او را در مسند خلافت نصب کردند. چون خبر امیر منصور بجانب البتگین رسید، مخبران و رسولان فرستاد تا جواب نامه او را از راه باز گردانند ، قاصدان را نیافتند، و از حضرت، ایالت نشاپور که البتگین داشت، به ابن عبد الرزاق  دادند. البتگین متحیر بماند و از نشاپور قصد حضرت بخارا کرد، او را خبر دادند از تغیر مزاج امیر منصور بسبب آن نامه، به بلخ رسیده بود بازگشت، و بطرف غزنین آمد. و امیر منصور هم در عقب مثال فرستاد، و او را بنواخت. و درین وقت حسن بویه وفات کرد، و فنا خسرو پسر او خزاین پدر را برداشت و به بغداد رفت، و عم خود بختیار را مقهور گردانید، بر عراق مستولى شد. علما و قضات را در میان کرد و از امیر منصور مصالحه طلبید، بر دیار عراق و رى و گرگان و طبرستان هر روز به هزار دینار زر سرخ مقاطعه کرد، و در عهد امیر  منصور بفرغانه و سجستان و بعراق جمله امراء عصیان مى‏آوردند، و حق تعالى امراء او را و لشکر او را نصرت مى‏بخشید، تا همه را قهر میکردند، و امیر منصور روز سه شنبه یازدهم ماه شوال سنه خمس و ستین و ثلثمائه برحمت حق پیوست، و امیر سدید  لقب او شد و مدة ملک او هفده سال بود و شش ماه و یازده روز و الله اعلم بالصواب و الحقیقه.

چون امیر منصور نوح رحلت کرد، امیر ابو القاسم نوح منصور را بیعت کردند و بتخت پدر نشاندند، و امیر المؤمنین الطائع الله او را عهد ولوا فرستاد، و لشکرکشى و امور حشم به فایق خاصه  و تاش حاجب فرمود، و ابو الحسن سیمجور که بنده‏زاده آن دودمان و امیر خراسان بود، چون هرات و نشاپور و ما وراء النهر بحکم فرمان او بود، او را لقب ناصر الدولة داد، ولایت طوس با ولایت او زیادت کردند، و وزارت به ابى الحسن عبد الله احمد العتبى  فرمود، و تاش حاجب را سرلشکر کرد، و او را حسام الدولة لقب شد. قابوس و شمگیر  را والى گرگان کرد، و دیگر امرا را با او بعراق فرستاد به محاربت بویه بن الحسن بن بویه، و بر در گرگان مصاف کردند منهزم شدند، و تاش حاجب مقهور بازگشت، و بعد از چند گاه تاش و ابو الحسن سیمجور هر دو عاصى شدند، بعد از وقایع و ظفر بر دیالمه  آل بویه وفا  کردند، و لشکر کشى امیر نوح بعد از مدتى به ابى على بن سیمجور رسید، و نشاپور او را داد، و عماد الدولت لقب شد. و هم درین وقت  امیر ابو موسى هارون  ایلک خان قصد بخارا کرد، و امیر نوح بطرف آمل  رفت و متوارى شد، و ابى على سیمجور طریق عصیان پیش گرفته. و خان‏ چون مستولى شد بر ملک، و او هم بعلت بواسیر ملقا گشت و عزیمت بازگشتن کرد امیر عبد العزیز بن نوح بن نصر را که عم امیر نوح بن منصور بود طلب کرد و خلعتش داد، و ملک بدو تسلیم کرد و بازگشت بجانب ترکستان. و امیر نوح از ترکان مدد آورده، و در عقب خان بفرمود تا برفتند خان عطف کرد، و ایشان را منهزم گردانید بدر سمرقند، و خان در راه ترکستان برحمت حق پیوست، و امیر نوح به بخارا باز آمد و قوت گرفت، اما امور خراسان (به) سبب عصیان ابى على سیمجور مضطرب گشته بود و امیر البتگین در غزنین وفات کرده بود و سبکتگین بجاى او نشسته، و قوى دست گشته، و اهل بلخ از ظلم فایق خاصه بواسطه ضعف سامانیان به امیر سبکتگین استعانت نموده، و او بدین سب به بلخ آمده بود.

چون امیر سبکتگین به بلخ آمد، امیر نوح و معارف فرستاد، و باو ملاطفت و عهود در میان آورد، سبکتگین به کش و نخشب آمده. امیر نوح از بخارا بیرون آمد و بجانب خراسان روان شد. بجهت قمع ابى على سیمجور. چون بحدود طالقان رسید، اعیان قرامطه و ملاحده دران بلاد آمده بودند، و جمع عظیم ایشان را اجابت کرده. امیر سبکتگین ایشان را جمله بدست آورد، و غزا بسنت (بکرد) و ناصر الدین لقب او شد. و چون ابى على سیمجور را معلوم شد: که امیر نوح و سبکتگین روى بهرات آوردند از نشاپور بهرات آمد، و امیر نوح لشکرکشى بامیر سبکتگین باز گذاشت و او را در روز مصاف فرمود بدر هرات: تا دارا بن قابوس و شمگیر را بکشت و ابى على سیمجور منهزم گشت، بشومى آنچه اکثر معارف ولایات لشکر او در دعوت قرامطه درآمده بودند و قول کرده. و در نشاپور مسجد جامع ساخت، بر آنچه چون با تمام رسد (براى) مستنصر مصرى خطبه کند، و امیر نوح منصور را این فتح در منتصف رمضان سنه اربع و ثمانین و ثلثمائه بود. چون آن فتح برآمد، و امور بلاد هرات را منتظم گردانید، روى بدیار نشاپور آورد و ابو على سیمجور طالب صلح گشت. چون قبول نیفتاد از نشاپور بطرف رى رفت، و پسر خود را به ابى الحسن بویه  فرستاد پس امیر نوح بازگشت و سبکتگین و پسرش امیر محمود را به نشاپور بنشاند چون امیر نوح بطوس توقف کرد، سبکتگین امیر محمود را بحضرت فرستاد و لشکرکشى نازد محمود شد، و سیف الدولت شد، و نشاپور بدو دادند به ایالت. بعد از آن امیر نوح منصور به بخارا باز رفت، و بلخ و هرات و نشاپور و ولایت خراسان امیر سبکتگین به پسرش امیر محمود بازگذاشت. و محمود به نشاپور مقام کرد، و ابى على سیمجور از گرگان در ربیع الاول سنه خمس و ثمانین و ثلثمائه بر عزیمت قهر محمود به نشاپور آمد، و اهل شهر با او یار شدند، محمود بعد از مبارزت و جنگ بسیار منهزم شد، که با او اندک عددى بود، و به هرات باز آمد، و ابو على سیمجور در نشاپور آمد، و سبکتگین با لشکرهاى بسیار روى بدان طرف نهاد، و ابو على بجانب طوس آمد، و آنجا هم مصاف افتاد، و جنگ سخت و قتال شگرف کردند، و امیر محمود از پس پشت ابو على درآمد، و مصاف او بر درید. فایق با او منهزم شد و به بخارا رفت و محبوس گشت و وفات یافت. و امیر سبکتگین به بلخ رفت و مقام کرد، و امیر محمود به نشاپور باز آمد. پس امیر نوح روز جمعه سیزدهم ماه رجب سنه سبع و ثمانین به رحمت حق پیوست، و امیر سبکتگین هم درین سال برحمت حق پیوست و مدت ملک او  بیست و یک سال بود . و السلام.

 

به نقل از کتاب: طبقات ناصرى، مؤلف: ابو عمر عثمان بن محمد المنهاج سراج الجوزجانى (م بعد 658)، تحقیق: عبد الحى حبیبى قندهارى، تهران، دنیاى کتاب، چ اول، 1363ش.



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

یحیی بن معاذ (رحمه الله) فرمود: « الدنيا خراب، وأخرب منها قلب من يعمرها، والآخرة دار عمران، وأعمر منها قلب من يطلبها». «دنیا ویرانه‌ای است و از این دنیا همان قلبی ویرانه‌تر است که در پی آبادی دنیا باشد. آخرت محل آبادی است و در قبال آخرت همان قلبی آبادتر است که در فکر آبادانی آخرت باشد». صفة الصفوة، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي .

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 12574
دیروز : 3293
بازدید کل: 8247919

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010