Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: "صلوا في بيوتكم ، ولا تتخذوها قبوراً" (روايت بخارى و مسلم)، يعنى: "در خانه هايتان نماز (سنت را) بخوانيد و آنرا مانند مقبره قرار ندهيد".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > ساختن مسجد مدینه

شماره مقاله : 10775              تعداد مشاهده : 357             تاریخ افزودن مقاله : 10/6/1390

ساختن رسول خدا صلى الله عليه وسلم مسجد مدينه را
محمد بن عمر واقدى از معمر بن راشد، از زهرى نقل مى‏كند ناقه رسول خدا در محل مسجد آن حضرت زانو به زمين زد، و آن جا زمينى بود از سهيل و سهل كه دو پسر بچه يتيم انصارى و تحت تكفل ابو امامه اسعد بن زراره انصارى بودند. زمين مذكور محل خشك كردن خرما و نگهدارى گوسپندان بود. گروهى از مردان مسلمان قبلا هم در آن محل نماز مى‏گزاردند.
پيامبر صلى الله عليه وسلم آن دو كودك را خواست و پيشنهاد فرمود تا زمين خود را براى محل مسجد بفروشند. گفتند آن را بدون دريافت بهاء پيشكش مى‏كنيم. رسول صلى الله عليه وسلم نپذيرفت و از ايشان خريد و قيمت آن را پرداخت فرمود.
واقدى از كس ديگرى غير از معمر، از زهرى نقل مى‏كند رسول خدا، ابو بكر را فرمود تا ده دينار بهاى زمين را بپردازد. و آن زمين به صورت چهار ديوارى بدون سقفى بود، و قبله‏اش به جانب بيت المقدس بود كه اسعد بن زراره آن را ساخته و با ياران خود آن جا نماز مى‏گزارد و پيش از آمدن رسول خدا نماز جمعه را هم آن جا مى‏گزاردند.
پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمان داد تا درختان خرما و درختان خاردار ديگرى را كه در آن زمين بود بريدند و خشت خام زدند و دستور فرمود تا چند گور را كه از دوره جاهليت در آن بود، نبش كردند و استخوانها را در جاى ديگر دفن نمودند، در بخشى از زمين آبى بود كه آن را كشيدند تا خشك شد و مسجد را بنيان نهادند، طول آن از محل محراب تا آخر مسجد صد ذراع و عرض آن هم همچنان و مسجد مربع بود و برخى گفته‏اند كمتر از صد ذراع بوده است. پايه‏هاى اصلى را به اندازه سه ذراع با سنگ بنا كردند و بقيه را با خشت خام، و پيامبر صلى الله عليه وسلم همراه ياران خود در ساختن شركت داشت و خود سنگ حمل مى‏فرمود و اين بيت را مى‏خواند:
پروردگارا زندگى جز زندگى آن جهانى نيست، خدايا انصار و مهاجران را بيامرز. و نيز اين بيت را مى‏خواند:
اينها بارهاى پر بركت است نه بارهاى خيبر آرى سوگند به پروردگار ما اين نيكوتر و پاك‏تر است. قبله آن مسجد را به سوى بيت المقدس نهادند و سه در براى آن قرار دادند، درى در آخر مسجد و درى ديگر كه آن را در رحمت نامگذارى كردند و اين همان درى است كه به در عاتكه هم معروف است، و در سوم مخصوص آمد و شد رسول صلى الله عليه وسلم بود، و آن در به طرف خانه‏هاى خاندان عثمان قرار داشت. تمام ديوارها ساده بود و تنه درختان خرما را ستون قرار دادند و آن را با شاخ و برگ خرما پوشاندند. به پيامبر صلى الله عليه وسلم گفته شد: آيا براى مسجد سقف نمى‏سازى؟ فرمود: نه. سايبانى چون سايبان موسى (ع) كافيست، مقدارى چوبهاى كوتاه و برگ، اجل شتابان‏تر از اين است. و كنار مسجد خانه‏هايى با خشت خام ساختند و سقف آنها را هم با چوب خرما و شاخ و برگ آن پوشاندند، و چون خانه‏ها تمام شد، در آن خانه كه درش به سوى مسجد بود، با عايشه زندگى مشترك خود را شروع فرمود و سوده را هم در آن خانه كه درش كنار در ديگر مسجد بود، سكونت داد.
عفان بن مسلم از عبد الوارث بن سعيد، از ابو التيّاح، از انس بن مالك نقل مى‏كند پيامبر صلى الله عليه وسلم در هر كجا كه وقت نماز مى‏رسيد، همان جا نماز مى‏گزارد و گاه در محل نگهدارى گوسپندان و چهار ديوارى‏هايى كه وجود داشت نماز مى‏خواند، سپس دستور فرمود مسجد ساخته شود و به سراغ بزرگان بنى نجار فرستاد كه به حضورش آمدند و گفت:
اين زمين را به من بفروشيد. گفتند: نه به خدا سوگند بهاى آن را نمى‏خواهيم و در راه خدا مى‏دهيم.
انس مى‏گويد، در آن زمين چند درخت خرما و گورهايى از مشركان و خرابه‏هايى وجود داشت.
پيامبر صلى الله عليه وسلم دستور داد تا نخلها را قطع و گورها را نبش و خرابه‏ها را هموار كنند.
گويد، تنه درختان خرما را در سمت قبله كار بردند و دو طرف آن را سنگ نهادند و مسلمانان رجز مى‏خواندند. پيامبر صلى الله عليه وسلم هم همراه ايشان بود و چنين مى‏فرمود:
پروردگارا خيرى جز خير آن جهانى نيست خدايا انصار و مهاجران را يارى‏ ده. 
ابو التيّاح مى‏گويد، ابن ابى الهذيل برايم نقل مى‏كرد كه عمار مردى نيرومند بود و در هر بار دو سنگ را حمل مى‏كرد و پيامبر صلى الله عليه وسلم مى‏فرمود: اى پسر سميّه تو را گروه ستمگر خواهند كشت.
عفان بن مسلم از معمّر بن سليمان تيمى نقل مى‏كند كه مى‏گفته است از معمر بن راشد شنيدم كه از زهرى روايت مى‏كرد به هنگام ساختن مسجد پيامبر صلى الله عليه وسلم اين بيت را مى‏خواند:
اينها بارهاى پر بركت است نه بارهاى خيبر، آرى سوگند به پروردگار ما اين نيكوتر و پاك‏تر است.
گويد، زهرى مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم هيچ گاه شعر نگفته است، بلكه اشعارى را كه سروده شده بود، گاهى مى‏خواند و آن را تغيير هم مى‏داد، غير از اين شعر كه آن را تغيير نداد.
*
متن عربی:
ذكر بناء رسول الله، صلى الله عليه وسلم، المسجد بالمدينة

أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثني معمر بن راشد عن الزهري قال: بركت ناقة رسول الله، صلى الله عليه وسلم، عند موضع مسجد رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وهو يومئذ يصلي فيه رجال من المسلمين وكان مربداً لسهل وسهيل، غلامين يتيمين من الأنصار، وكانا في حجر أبي أمامة أسعد ابن زرارة، فدعا رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بالغلامين فساومهما بالمربد ليتخذه مسجداً، فقالا: بل نهبه لك يا رسول الله، فأبى رسول الله، صلى الله عليه وسلم، حتى ابتاعه منهما، قال محمد بن عمر وقال غير معمر عن الزهري: فابتاعه منهما بعشرة دنانير، قال وقال معمر عن الزهري: وأمر أبا بكر أن يعطيهما ذلك، وكان جداراً مجدراً ليس عليه سقف، وقبلته إلى بيت المقدس، وكان أسعد بن زرارة بناه فكان يصلي بأصحابه فيه ويجمع بهم فيه الجمعة قبل مقدم رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فأمر رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بالنخل الذي في الحديقة والغرقد الذي فيه أن يقطع، وأمر باللبن فضرب، وكان في المربد قبور جاهلية فأمر بها رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فنبشت، وأمر بالعظام أن تغيب، وكان في المربد ماء مستنجل فسيروه حتى ذهب، وأسسوا المسجد فجعلوا طوله مما يلي القبلة إلى مؤخره مائة ذراع، وفي هذين الجانبين مثل ذلك فهو مربع، ويقال: كان أقل من المائة، وجعلوا الأساس قريباً من ثلاثة أذرع على الأرض بالحجارة ثم بنوه باللبن، وبنى رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وأصحابه، وجعل ينقل معهم الحجارة بنفسه ويقول:
اللهم لا عيش إلا عيش الآخرة ... فاغفر للأنصار والمهاجره 
وجعل يقول:
هذا الحمال لا حمال خيبر ... هذا أبر، ربنا، وأطهر وجعل قبلته إلى بيت المقدس، وجعل له ثلاثة أبواب: باباً في مؤخره، وباباً يقال له باب الرحمة، وهو الباب الذي يدعى باب عاتكة، والباب الثالث الذي يدخل فيه رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وهو الباب الذي يلي آل عثمان، وجعل طول الجدار بسطةً، وعمده الجذوع، وسقفه جريداً، فقيل له: ألا تسقفه؟ فقال: عريش كعريش موسى خشيبات وثمام، الشأن أعجل من ذلك، وبنى بيوتاً إلى جنبه باللبن وسقفها بجذوع النخل والجريد، فلما فرغ من البناء بنى بعائشة في البيت الذي بابه شارع إلى المسجد، وجعل سودة بنت زمعة في البيت الآخر الذي يليه إلى الباب الذي يلي آل عثمان.
أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا عبد الوارث بن سعيد، أخبرنا أبو التياح عن أنس بن مالك قال: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يصلي حيث أدركته الصلاة، ويصلي في مرابض الغنم، ثم إنه أمر بالمسجد فأرسل إلى ملإ من بني النجار فجاؤوه، فقال: ثامنوني بحائطكم هذا، قالوا: لا والله لا نطلب ثمنه إلا إلى الله، قال أنس: فكانت فيه قبور المشركين، وكان فيه نخل، وكانت فيه خرب، فأمر رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بالنخل فقطع، وبقبور المشركين فنبشت، وبالخرب فسويت، قال: فصفوا النخل قبلة وجعلوا عضادتيه حجارة، وكانوا يرتجزون ورسول الله، صلى الله عليه وسلم، معهم وهو يقول:
اللهم لا خير إلا خير الآخرة ... فانصر الأنصار والمهاجرة
قال أبو التياح: فحدثني ابن أبي الهذيل أن عماراً كان رجلاً ضابطاً وكان يحمل حجرين حجرين فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: ويهاً ابن سمية تقتلك الفئة الباغية.
أخبرنا عفان بن مسلم قال: حدثني معتمر بن سليمان التيمي قال: سمعت معمر بن راشد يحدث عن الزهري قال: قال نبي الله، صلى الله عليه وسلم، وهم يبنون المسجد:
هذا الحمال لا حمال خيبر ... هذا أبر، ربنا، وأطهر قال: فكان الزهري يقول أنه لم يقل شيئاً من الشعر إلا قد قيل قبله أو نوى ذاك إلا هذا.


از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

 علی رضی الله عنه در حالی که شلاق در دست داشت و عبایی براو بود وارد بازار می‌شد و می‌گفت: ای تاجران حق را بگیرید و حق را بدهید در امان می‌مانید، سود کم را رد نکنید که ‌از سود زیاد محروم می‌شوید و به مردی نگاه کرد که داستان سُرایی می‌کرد، به او گفت: آیا داستان می‏سرایی در حالی که فاصله‌ی ما با زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم نزدیک است، از تو می‌پرسم اگر جواب مرا گفتی که خوب، واگر نه با این شلاق تو را چنان می‌زنم که زمین بیفتی، بگو ثبات و زوال دین چیست؟ او گفت: دین با پرهیزگاری ثابت و ماندگار می‌شود و با طمع ورزی از بین می‌رود، گفت: آفرین، قصه بگو که ‌افرادی چون تو می‌توانند قصّه سُرا باشند. ( المنتظم فی تاریخ الملوک ابن جوزی 5/70)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 11894
دیروز : 3293
بازدید کل: 8247239

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010