Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ  مي‌فرمايد: « تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ»
 (در ميان شما دو چيز را گذاشتم تا زماني كه به آن دو چنگ زنيد هرگز گمراه نمي‌شويد؛ كتاب الله[قرآن] و سنت پيامبرش).
«موطا مالك» 2/899 (1594)

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>اشخاص>مورق بن مشمرج عجلی

شماره مقاله : 10614              تعداد مشاهده : 308             تاریخ افزودن مقاله : 19/5/1390

موّرق بن مشمرج عجلى‏

كنيه‏اش ابو معتمر و محدثى مورد اعتماد و عابد بوده است.

گويد عفان بن مسلم، از جعفر بن سليمان، از معلى بن زياد ما را خبر داد كه می گفته است مورق عجلى می گفت كارى است كه بيست سال است در جستجوى آنم و هنوز آن را به دست نياورده ام و هرگز جستجو كردن آن را رها نمی كنم، از او پرسيدند اى ابو معتمر آن كار چيست؟ گفت سكوت درباره چيزى كه مرا به كار نمی آيد و مربوط به من نيست.

گويد يحيى بن خليف بن عقبه، از هشام بن حسان ما را خبر داد كه می گفته است مورق عجلى می گفت ده سال است سكوت را آموزش می بينم.

گويد عفان بن مسلم، از حماد بن زيد، از يزيد شنّى اعرج ما را خبر داد كه می گفته است از مورق عجلى شنيدم می گفت من كم خشمگين می شوم و گاه سالى بر من می گذرد و خشمگين نمی شوم و بسيار كم است كه به هنگام خشم سخنى گويم يا كارى انجام دهم كه چون خشم من آرام گيرد بر آن كار و سخن پشيمانى برم.

گويد يحيى بن خليف از هشام بن حسان از مورق عجلى ما را خبر داد كه می گفته است هرگز در حال خشم و غضب سخنى نگفتم كه در حال رضا و خشنودى از آن پشيمان شوم.

گويد يحيى بن خليف از هشام بن حسان از مورق ما را خبر داد كه می گفته است هرگز آكنده از خشم نشدم و بيست يا بيست و چند سال است كه حاجتى را از پيشگاه پروردگار می خواهم و هنوز برآورده نفرموده است و من هم از دعا و مسئلت خسته نشده ام.

گويد عارم بن فضل، از حماد بن زيد، از هشام بن حسّان از حفصة ما را خبر داد كه‏ می گفته است مورق عجلى پيش ما می آمد و می پرسيديم افراد خانواده‏ات چگونه اند؟

می گفت به خدا سوگند در وفور نعمت هستند.

گويد عفان بن مسلم از جعفر بن سليمان از هشام، از گفته حفصة دختر سيرين ما را خبر داد كه می گفته است مورق عجلى به ديدار ما می آمد، روزى پيش ما آمد سلام داد پاسخش دادم او از حال من پرسيد و من از حال او پرسيدم و گفتم زن و فرزندانت چگونه اند؟ گفت در وفور نعمت هستند، گفتم خداوند را كه پروردگار تو است ستايش كن، گفت به خدا سوگند بيم داشتم كه از تنگدستى از پا در آيند.

گويد عفان از جعفر بن سليمان از سعيد جريرى ما را خبر داد كه می گفته است مورق عجلى از كنار انجمن قبيله خود می گذشت بر آنان سلام داد و ايشان سلامش را پاسخ دادند، مردى از قبيله به او گفت، همه احوال تو پسنديده است و رو براه است؟ گفت دوست می داشتم يك دهم آن چنين می بود.

گويد عفان بن مسلم از گفته ابو زيد ثابت بن يزيد از عاصم از خود مورق ما را خبر داد كه می گفته است سخن ايشان تعريض بوده است.

گويد عفان بن مسلم و عارم بن فضل هر دو از حماد بن زيد از يزيد اعرج شنّى ما را خبر دادند كه می گفته است مردى به مورق عجلى گفت اى ابو معتمر از نفس خويش به تو شكايت می كنم كه نمی توانم نماز بگزارم و روزه بگيرم، مورق گفت چه بد خود را وصف كردى! هر گاه از انجام نيكى ناتوانى از انجام بدى هم خود را ناتوان ساز، كه من براى فرار از بدى خوشنود می شوم كه لحظه یی بخوابم.

گويد عفان بن مسلم، از همام بن يحيى از قتاده ما را خبر داد كه مورق عجلى می گفته است براى انسان مؤمن در اين دنيا مثلى بهتر از اين پيدا نكرده ام كه همچون كسى است كه در دريا بر پاره تخته یی قرار گرفته و فرياد خدايا خدايا برداشته است كه شايد حق تعالى او را نجات دهد.

گويد كثير بن هشام از حماد بن سلمه از ابو تياح از مورق عجلى ما را خبر داد كه می گفته است به روزگارى كه مردم از طاعت كردگار كناره می گيرند كسى كه به طاعت دست می يازد چون كسى است كه پس از گريز از جنگ دوباره به حمله روى آورد.

گويد يحيى بن خليف از هشام بن حسان از مورق ما را خبر داد كه می گفته است هيچ يك از افراد خانواده ام نيست كه اگر در مرگ او براى خود خيرى ببينم دوست‏ نداشته باشم كه بميرد!؟

گويد عارم بن فضل، از حماد بن زيد، از جميل بن مره از مورق ما را خبر داد كه می گفته است هيچ كس بر روى زمين نيست كه اگر در مرگ او براى من ثواب منظور شود مگر اينكه دوست می دارم كه او بميرد! حماد می گفته است در همان هنگام مادر مورق زنده بوده است.

گويد عفان از معتمر ما را خبر داد كه می گفته است پدرم برايم نقل كرد كه مورق موهاى سر مادرش را براى زدودن شپش و تخم آن بررسى می كرد.

گويد سعيد بن عامر از ابو محمد موسى ما را خبر داد كه می گفته است گاهگاهى مورق پيش برادران خود می رفت و درمهايى پيش آنان می نهاد و می گفت اين را تا هنگامى كه پيش شما برگردم نگهداريد، و چون از خانه بيرون می آمد می گفت شما را از آن حلال كردم- به هر مصرفى كه می خواهيد برسانيد.

گويد عارم بن فضل، از حماد بن زيد، از جميل بن مره ما را خبر داد كه می گفته است مورق در بصره با هميان درم به خانه ما می آمد و می گفت اين را در خانه خود براى من نگهداريد و هر گاه نيازمند شديد آن را هزينه كنيد، و ديگر مراجعه نمی كرد.

گويد عفان بن مسلم از جعفر بن سليمان ما را خبر داد كه می گفته است يكى از ياران ما می گفت مورق بازرگانى می كرد و چون سودى می برد هنوز هفته نگذشته بود كه چيزى از آن پيش او باقى نمی ماند، هر دوستى را می ديد پانصد درم، چهار صد درم، سيصد درم به او می داد و می گفت اين را براى ما پيش خود نگهدار تا هنگامى كه نيازمند به آن شويم، پس از آن به ديدار آن دوست می رفت و می گفت آن را هر گونه كه می خواهى مصرف كن، اگر دوستى می گفت به آن نيازمند نيستم، می گفت به خدا سوگند كه من هرگز آن را نمی گيرم، هر گونه می خواهى رفتار كن.

گويد عمرو بن عاصم كلابى از قريش بن حيان از گفته بانويى به نام ميمونه دختر مذعور ما را خبر داد كه می گفته است مورق عجلى به خانه ما آمد- از كنار خيمه‏هاى ما گذر كرد- يكى از غلامان ما براى او تخم مرغ در ديگ كوچكى پخت، مورق از او پرسيد اين ديگچه چيست؟ گفت پيش من گرو است، مورق گفت آيا می توانى خودت اين تخم مرغت را بخورى و مرا از آن بى‏نياز كنى؟ ميمونه می گفته است مورق را خوش نيامد كه غلام ديگچه گروى را مورد استفاده قرار داده بود.

گويد عفان بن مسلم، از مهدى بن ميمون از غيلان بن جرير، از مورق عجلى، ما را خبر داد كه مرابحه كارى را به صورت ده يازده يا ده دوازده خوش نمی داشته و آن را مكروه می شمرده است.  گويد سليمان بن حرب، از حماد بن زيد از غيلان بن جرير ما را خبر داد كه می گفته است حجاج بن يوسف مورق را زندانى كرد، مطرف مرا ديد و گفت درباره دوست خود چه كرديد؟ گفتم همچنان زندانى است، گفت بيا براى او دعا كنيم، مطرف دعا كرد و ما آمين گفتيم، شامگاه همان روز حجاج از اندرونى بيرون آمد و به مردم بار داد و مردم پيش او آمدند از جمله كسانى كه آمدند پدر مورق بود، حجاج پاسدارى را فرا خواند و گفت اين پير مرد را با خود به زندان ببر و پسرش را به او بسپار، گفته اند مورق به روزگار اميرى عمر بن هبيره بر عراق در گذشته است.

*

متن عربی:

مورق بن المشمرج العجلي

ويكنى أبا المعتمر، وكان ثقة عابدا.

قال: أخبرنا عفان بن مسلم قال: حدثنا جعفر بن سليمان قال: حدثنا المعلى بن زياد قال: قال مورق العجلي: أمر أنا في طلبه منذ عشر سنين لم أقدر عليه ولست بتارك طلبه أبدا، قال: وما هو يا أبا المعتمر؟ قال: الصمت عما لا يعنيني.

قال: أخبرنا يحيى بن خليف بن عقبة قال: حدثنا هشام بن حسان قال: قال مورق العجلي: ولقد تعلمت الصمت عشر سنين.

قال: أخبرنا عفان بن مسلم قال: حدثنا حماد بن زيد قال: حدثنا يزيد الشني الأعرج قال: سمعت مورقا يقول: إني لقليل الغضب وربما

أتت علي السنة لا أغضب ولقل ما قلت في غضبي شيئا فأندم عليه إذا رضيت.

قال: أخبرنا يحيى بن خليف قال: حدثنا هشام بن حسان عن مورق العجلي قال: ما قلت في الغضب شيئا قط فندمت عليه في الرضاء.

قال: حدثنا يحيى بن خليف قال: حدثنا هشام بن حسان عن مورق قال: ما امتلأت غضبا قط، ولقد سألت الله حاجة منذ عشرين سنة أو نيف وعشرين سنة فما شفعني فيها وما سئمت من الدعاء.

قال: أخبرنا عارم بن الفضل قال: حدثنا حماد بن زيد عن هشام بن حسان عن حفصة قالت: كان مورق يأتينا فنقول: كيف أهلك؟ فيقول: هم والله وافرون.

قال: أخبرنا عفان بن مسلم قال: حدثنا جعفر بن سليمان قال: حدثنا هشام عن حفصة بنت سيرين قالت: كان مورق يزورنا، فزارنا يوما فسلم فرددت عليه السلام، ثم ساءلني وساءلته قلت: كيف أهلك وكيف ولدك؟ قال: إنهم لمتوافرون، قلت: احمد الله ربك، قال: إني والله قد خشيت أن يحتبسوا على هلكة.

قال: أخبرنا عفان قال: حدثنا جعفر بن سليمان قال: حدثنا سعيد الجريري قال: مر مورق العجلي على مجلس الحي فسلم عليهم فردوا عليه السلام فقال رجل من الحي له: كل حالك صالح؟ قال: وددت أن العشر منه صالح.

قال: أخبرنا عفان بن مسلم قال: حدثنا ثابت بن يزيد أبو زيد عن عاصم عن مورق قال: إنما كان حديثهم تعريضا.

قال: أخبرنا عفان بن مسلم وعارم بن الفضل قالا: حدثنا حماد بن زيد قال: حدثنا يزيد الأعرج الشني أن رجلا قال لمورق العجلي: يا أبا المعتمر أشكو إليك نفسي، إني لا أستطيع أن أصلي ولا أصوم، قال: بئس ما تثني على نفسك! أما إذ ضعفت عن الخير فاضعف عن الشر فإني أفرح بالنومة أنامها.

قال: أخبرنا عفان بن مسلم قال: حدثنا همام بن يحيى قال: حدثنا قتادة قال: قال مورق: ما وجدت للمؤمن في الدنيا مثلا إلا كمثل رجل على خشبة في البحر وهو يقول: يا رب يا رب، لعل الله أن ينجيه.

قال: أخبرنا كثير بن هشام قال: حدثنا حماد بن سلمة عن أبي التياح عن مورق العجلي قال: الممسك بطاعة الله إذا جنب الناس عنها كالكار بعد الفار.

قال: أخبرنا يحيى بن خليف قال: حدثنا هشام بن حسان قال: قال مورق: ما من أحد من أهلي أجد لي في موته خيرا إلا وددت أنه قد مات.

قال: أخبرنا عارم بن الفضل قال: حدثنا حماد بن زيد عن جميل بن مرة عن مورق قال: ما في الأرض نفس لي في موتها أجر إلا وددت أنها ماتت، قال حماد: وكانت أمه حية.

قال: أخبرنا عفان قال: حدثنا معتمر قال: حدثني أبي أن مورقا كان يفلي أمه.

قال: أخبرنا سعيد بن عامر عن موسى أبي محمد قال: كان مورق ربما دخل على بعض إخوانه فيضع عندهم الدراهم فيقول: أمسكوها حتىأعود إليكم، فإذا خرج قال: أنتم منها في حل.

قال: أخبرنا عارم بن الفضل قال: حدثنا حماد بن زيد عن جميل بن مرة قال: كان مورق يجيئنا إلى أهلنا بالبصرة بالصرة فيقول: أمسكوا لنا هذه عندكم فإذا احتجتم إليها فأنفقوها، فيكون آخر عهده بها.

قال: أخبرنا عفان بن مسلم قال: حدثنا جعفر بن سليمان قال: حدثنا بعض أصحابنا قال: كان مورق العجلي يتجر فيصيب المال فلا تأتي عليه جمعة وعنده منه شيء، قال: وكان يلقى الأخ له فيعطيه أربع مائة خمس مائة ثلاثمائة فيقول: ضعها لنا عندك حتى نحتاج إليها، قال: ثم يلقاه بعد ذلك

فيقول: شأنك بها، ويقول الآخر: لا حاجة لنا فيها، قال فيقول: أما والله ما نحن بآخذيها أبدا، شأنك بها.

قال: أخبرنا عمرو بن عاصم الكلابي قال: حدثنا قريش بن حيان قال: حدثتني امرأة يقال: لها ميمونة بنت مذعور قالت: مر بنا مورق العجلي فطبخ له غلام لنا بيضا في قدر صغيرة فقال له مورق: ما هذه القدر؟ قال: رهن عندي، فقال له مورق: أتستطيع أن تغني عني بيضك هذا؟ قالت: وكره استعماله الرهن.

قال: أخبرنا عفان بن مسلم قال: حدثنا مهدي بن ميمون قال: حدثنا غيلان بن جرير عن مورق العجلي قال: يكره بيع المرابحة ده يازده وده دوازده.

قال: أخبرنا سليمان بن حرب قال: حدثنا حماد بن زيد عن غيلان بن جرير قال: حبس الحجاج مورقا العجلي في السجن، قال: فلقيني مطرف فقال: ما صنعتم في صاحبكم؟ قال قلت: محبوس، قال: تعال حتى ندعو، قال: فدعا مطرف وأمنا على دعائه، فلما كان العشي خرج الحجاج فجلس وأذن للناس فدخلوا عليه فدخل أبو مورق فيمن دخل فدعا الحجاج حرسيا فقال: اذهب بذاك الشيخ إلى السجن فادفع إليه ابنه، قالوا: وتوفي مورق في ولاية عمر بن هبيرة على العراق.

 

از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.

 

مصدر:

دائرة المعارف شبکه اسلامی

islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

علماء سلف مي گفتند: "اننا لفي نعمة لو يعلم الملوك ما نحن فيها لجالدونا بالسيوف"، يعنى: "ما در نعمتى هستيم كه اگر پادشاهان از آن با خبر شوند با ما با شمشير براى حصول آن نعمت خواهند جنگيد" (سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت IslamPP.Com)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 6655
دیروز : 3293
بازدید کل: 8242000

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010