Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرموند: " من سأل الله الشهادة بصدق بَلَّغَهُ الله منازل الشهداء وإن مات على فراشه " (روايت مسلم)
" هر كسى كه صادقانه از خداوند طلب شهادت كند، خداوند او را به مرتبه شهداء خواهد رساند، گر چه در بستر مرگش نيز بميرد ".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>ایام عرب>ایام عرب > یوم مروت

شماره مقاله : 10390              تعداد مشاهده : 329             تاریخ افزودن مقاله : 4/5/1390

روز مروت‏


روز مروت، روز پيكار تميم و عامر بن صعصعه است.
سبب اين پيشآمد آن بود كه قعنب بن عتاب رياحى و بحير بن عبد الله بن سلمه عامرى در عكاظ به هم رسيدند.
بحير  از قعنب پرسيد:
«اسب سپيد خود را چه كردى؟» جواب داد:
«آنرا دارم. منظورت از اين پرسش چيست؟» گفت:
«آخر اين اسب بود كه ترا فلان روز از چنگ من رهانيد!» قعنب از شنيدن اين سخن رنجيد و خشمگين شد و در نتيجه، آن دو يك ديگر را ناسزا گفتند و درباره هم نفرين كردند كه خدا مرگ دروغگو را به دست راستگو قرار دهد.
از اين مشاجره مدتى گذشت تا وقتى كه بحير مردان عامر را گرد آورد و بر بنى عنبر بن عمرو بن تميم، كه از جايگاه خود دور فتاده بودند و در ارم الكلبه به سر مى‏بردند، حمله‏ور گرديد و بدون‏ اينكه جنگ سختى بكند، شترانشان را گرفت و زنانشان را اسير كرد.
بنى عنبر كه چنين آسيبى ديده بود به فرياد خواهى برخاست و از قبيله ديگر يارى جست و در نتيجه، بنى عنبر بن عمرو بن تميم، و بنى مالك بن حنظلة بن مالك بن زيد مناة بن تميم، و بنى- يربوع بن حنظله سوار شدند و به جست و جوى بحير پرداختند.
قبيله بنى عنبر بن عمرو بن تميم پيش‏تر از دو قبيله ديگر مى‏رفت.
بحير، هنگامى كه به سرزمين مروت رسيد، از پيروان خود پرسيد:
«اى فرزندان عامر، بنگريد كه آيا چيزى مى‏بينيد؟» جواب دادند:
«سوارانى را مى‏بينيم كه پيش مى‏آيند و نيزه‏هاى خود را بر شانه اسبان خود بسته‏اند.» گفت:
«اينها خاندان عمرو بن تميم هستند و اهميتى ندارند.» چيزى نگذشت و زد و خورد كوتاهى ميانشان روى داد و از هم جدا شدند.
اندكى پس از رفتن آنان، بحير باز از پيروان خود پرسيد:
«اى فرزندان عامر، بنگريد كه آيا چيزى مى‏بينيد؟» جواب دادند:
«سوارانى را مى‏بينيم كه نيزه‏هاى خود را راست نگاه داشته‏اند.» گفت:
«اينها فرزندان مالك بن حنظله هستند و اهميتى ندارند.» ديرى نگذشت كه بنى مالك نيز رسيد و با بحير و يارانش زد و خوردى كرد و گذشت.
مدتى بعد، بحير باز از كسان خود پرسيد:
«اى فرزندان عامر، بنگريد كه آيا چيزى مى‏بينيد.» جواب دادند:
«سوارانى را مى‏بينيم كه نيزه‏اى با خود ندارند. گوئى خردسالانى هستند كه بر اسب سوارند.» گفت:
«اينان جنگجويان قبيله يربوع هستند و نيزه‏هاى ايشان ميان دو گوش اسبانشان قرار دارد. زنهار، كه با آمدن آنها مرگ ناگهانى نيز به شما روى مى‏آورد. بايد سخت پايدارى كنيد وگرنه راه‏هائى نخواهيد يافت.» از بنى يربوع نخستين كسى كه به پيكار پرداخت، نعيم بن عتاب بود كه بر مثلم قشيرى حمله برد و او را اسير كرد. همچنين قشير بر دو كس بن واقد بن حنوط حمله‏ور گرديد و او را كشت.
نعيم المصفى القشيرى را نيز اسير كرد و به قتل رساند.
كدام اين بجيله مازنى بر بحير تاخت و با او گلاويز شد.
در اين هنگام قعنب كه جز بحير هيچ كس ديگر را نمى‏طلبيد، همينكه ديد بحير با كدام گلاويز شده، به سوى آن دو رفت.
كدام گفت:
«اى قعنب، اين اسير من است.» قعنب گفت:
«اى مازنى، او دست بدار، وگرنه با شمشير سر از تنت بر مى‏دارم.» كدام نيز از او دست برداشت و قعنب بر بحير پريد و بدو ضربتى زد و او را كشت.
قعنب همچنين بر صهبان حمله‏ور شد- كه مادرش خانمى‏ مازنى بود- و او را اسير كرد.
خاندان مازن بدو گفتند:
«اى قعنب، تو اسير ما را كشتى. اكنون برادرزاده ما را به جاى او به ما ببخش.» قعنب نيز صهبان را بر جاى بخير به آنان بخشيد و آنها بدين امر راضى شدند.
جنگاوران يربوع با اين پيروزى دارائى بنى عنبر و اسيرانشان را از بنى عامر پس گرفتند و بازگشتند.
 
- بحير به فتح باء و كسر حاء است. ابن اثير
 
*
متن عربی:


يوم المروت
وهو يوم بين تميم وعامر بن صعصعة. وكان سببه أنه التقى قعنب بن عتاب الرياحي وبحير بن عبد الله بن سلمة العامري بعكاظ، فقال بحير لقعنب: ما فعلت فرسك البيضاء ؟ قال: هي عندي، وماسؤالك عنها ؟ قال: لأنها نجتك مني يوم كذا وكذا، فأنكر قعنب ذلك وتلاعنا وتداعيا أن يجعل الله ميتة الكاذب بيد الصادق، فمكثا ما شاء الله. وجمع بحير بني عامر وسار بهم فأغار على بني العنبر بن عمرو بن تميم بإرم الكلبة وهم خلوفٌ، فاستاق السبي والنعم ولم يلق قتالاً شديداً، وأتى الصريخ بني العنبر بن عمرو بن تميم وبني مالك بن حنظلة بن مالك بن زيد مناة بن تميم وبني يربوع بن حنظلة، فركبوا في الطلب، فتقدمت عمرو ابن تميم. فلما انتهى بحير إلى المروت قال: يا بني عامر انظروا هل ترون شيئاً ؟ قالوا: نرى خيلاً عارضةً رماحها على كواهل خيلها. قال: هذه عمرو بن تميم وليست بشيء، فلحق بهم بنو عمرو فقاتلوهم شيئاً من قتال ثم صدروا عنهم، ومضى بحير، ثم قال: يا بني عامر انظروا هل ترون شيئاً ؟ قالوا: نرى خيلاً ناصبةً رماحها. قال: هذه مالك بن حنظلة وليست بشيء، فلحقوا فقاتلوا شيئاً من قتال ثم صدروا عنهم، ومضى بحير وقال: يا بني عامر انظروا هل ترون شيئاً ؟ قالوا: نرى خيلاً ليست معها رماح وكأنما عليها الصبيان. قال: هذه يربوع رماحها بين آذان خيلها، إياكم والموت الزؤام، فاصبروا ولا أرى أن تنجوا.
فكان أول من لحق من بني يربوع الواقعة وهو نعيم بن عتاب، وكان يسمى الواقعة لبليته، فحمل على المثلم القشيري فأسره، وحملت قشير على دوكس بن واقد بن حوط فقتلوه، وأسر نعيم المصفى القشيري فقتله، وحمل كدام بن بجيلة المازني على بحير فعانقه، ولم يكن لقعنب همة إلا بحير، فنظر إليه وإلى كدام قد تانقا فأقبل نحوهما، فقال كدام: يا قعنب أسيري. فقال قعنب: ماز رأسك والسيف، يريد: يا مازني. فخلى عنه كدام وشد عليه قعنب فضربه فقتله، وحمل قعنب أيضاً على صهبان، وأم صهبان مازنية، فأسره، فقالت بنو مازن: يا قعنب قتلت أسيرنا فأعطنا ابن أخينا مكانه، فدفع إليهم صهبان في بحير، فرضوا بذلك، واستنقذت بنو يربوع أموال بني العنبر وسبيهم من بني عامر وعادوا.
بحير بفتح الباء الموحدة، وكسر الحاء المهملة.

از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

 از عقبه بن حارث روايت است: پس از وفات پيامبر صلی الله علیه و سلم با ابوبكر صدّيق از نماز عصر بيرون آمديم كه علي نيز با ما بود، در راه كه مي‌رفتيم به حسن بن علي كه با بچه‌ها بازي مي‌كرد، رسيديم، ابوبكر او را به ‌آغوش گرفت و بر گردنش سوار كرد و گفت: «بأبي یشبه النبي – ليس شبيهاً بعلي» پدرم فدايش باد! شبيه پيامبر است نه علي، علي می‌خنديد(مسند احمد، با تحقيق احمد شاكر، إسناد آن صحيح است. 1/170.).

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 11198
دیروز : 3293
بازدید کل: 8246543

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010