Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .



 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>ایام عرب>ایام عرب > یوم ذات نکیف

شماره مقاله : 10367              تعداد مشاهده : 441             تاریخ افزودن مقاله : 11/4/1390

روز ذات نكيف‏
فرزندان بكر بن عبد مناة بن كنانه از دست قريش خشمگين بودند و با اين قبيله كينه مى‏ورزيدند. اين كينه‏توزى نيز از زمانى آغاز شد كه قصى بن كلاب، هنگامى كه مكه را به چند ناحيه و محله در ميان مردم قريش تقسيم نمود، بنى بكر و گروهى ديگر را از اين شهر بيرون كرد.
همينكه روزگار عبد المطلب فرا رسيد، فرزندان بكر بر آن شدند كه اهل قريش را از حرم كعبه برانند و با آنان بجنگند تا بر ايشان چيرگى يابند.
بنى بكر، در پى اين دشمنى، يك بار بر شترانى كه از آن بنى هون بن خزيمه بود حمله كرد و بدانها دستبرد زد. و اين كار را باز هم تكرار نمود.
سرانجام كار بكر و قريش به جنگ كشيد و هر يك از آن دو قبيله گروه‏هائى را گرد آوردند و آماده كار زار شدند.
عبد المطلب ميان مردم قريش و قبيله‏هاى ديگر كه عبارت بودند از بنى حارث بن عبد مناة، بنى هون بن خزيمة بن مدركه، و بنى مصطلق از خزاعه، پيمان اتحاد بست و بدين ترتيب گروهى انبوه فراهم آورد كه، به فرماندهى خود عبد المطلب، عازم پيكار با بنى بكر و همدستان ايشان شدند و در ذات نكيف با هم جنگ كردند.
در پايان اين پيكار مردان بكر و يارانشان شكست خوردند و گروه بسيارى از ايشان كشته شدند و چنان آسيبى ديدند كه ديگر به جنگ قريش برنگشتند.
ابن شعله فهرى درين باره گفت:
  فلله عينا من رأى من عصابة غوت غى بن بكر يوم ذات نكيف‏
  اناخوا الى ابياتنا و نسائنا فكانوا لنا ضيفا بشر مضيف‏
در اين روز عبد بن سفاح قارى، از خاندان قاره، قتادة بن قيس را كشت.
قتاده برادر بلعاء بن قيس بود كه بلعاء مساحق نام داشت.
درين روز گفته شد: «قد انصف القارة من راماها» و اين ضرب المثل گرديد. يعنى: هر كس كه در برابر قاره تير اندازى كند انصاف مى‏دهد كه مردان قاره تير اندازان ماهر هستند.
خاندان قاره از فرزندان هون بن خزيمه بودند و او نيز از فرزندان عضل بن ديش بود.
يكى از ايشان گفته است:
  دعونا قارة لا تنفرونا فنجفل مثل اجفال الظليم‏
گفته شده است:
بنا بر اين شعر است كه آنان قاره ناميده شدند. جنگجويان قاره را «رماة الحدق» مى‏خواندند يعنى: تير اندازانى كه حدقه چشم را مى‏زدند.

متن عربی:


 يوم ذات نكيف
 كان بنو بكر بن عبد مناة بن كنانة مبغضين لقريش مضطغنين عليهم ما كان من قصي حين أخرجهم من مكة مع من أخرج من خزاعة حين قسمها رباعاً وخططاً بين قريش. فلما كانوا على عهد عبد المطلب هموا بإخراج قريش من الحرم وأن يقاتلوهم حتى يغلبوهم عليه، وعدت بنو بكر على نعمٍ لبني الهون بن خزيمة فاطردوها، ثم جمعوا جموعهم وجمعت قريش جموعهم واستعدت، وعقد عبد المطلب الحلف بين قريش والأحابيش، وهم بنو الحارث بن عبد مناة وبنو الهون بن خزيمة بن مدركة وبنو المصطلق من خزاعة، فلقوا بني بكر ومن انضم إليهم، وعلى الناس عبد المطلب، فاقتتلوا بذات نكيف، فانهزم بنو بكر وقتلوا قتلاً ذريعاً، فلم يعودوا لحرب قريش، قال ابن شعلة الفهري:
 فللّه عينا من رأى من عصابة ... غوت غيّ بكر يوم ذات نكيف
 أناخوا إلى أبياتنا ونسائنا ... فكانوا لنا ضيفاً بشرّ مضيف
 فقتل يومئذ عبد بن السفاح القاري من القارة قتادة بن قيس أخا بلعاء ابن قيس، واسم بلعاء مساحق. ويومئذ قيل: قد أنصف القارة من راماها؛ والقارة من ولد الهون بن خزيمة، وهو من ولد عضل بن الدّيش؛ قال رجل منهم:
 دعونا قارةً لا تنفرونا ... فنجفل مثل إجفال الظليم
 وقيل: بهذا البيت سموا قارةً، وكان يقال للقارة رماة الحدق.


از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.

مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از صله بن زخر عبسي روايت است: هرگاه پيش علي نام ابوبكر برده مي‌شد، مي‌گفت: از سبقت گيرنده حرف مي‌زنيد و ‌ياد مي‌كنيد، سوگند به ‌آن كه جانم در دست اوست در هيچ امر خيري پيشي نگرفتيم مگر اين كه مي‌ديديم ابوبكر از ما پيشي گرفته‌ است.(طبراني في الاوسط 7/2507.)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 11495
دیروز : 3293
بازدید کل: 8246840

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010