Untitled Document
 
 
 
  2025 Jul 11

----

15/01/1447

----

20 تير 1404

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: (ما ذئبانِ جائعانِ أُرسلا فی غنم بأفسد لها من حرص المرء علی المال و الشرف لدینه) یعنی: «دو گرگ گرسنه که به میان گوسفندان می‌زنند، آن‌قدر فساد و خرابی برای گوسفندان ایجاد نمی‌کنند که حرصِ مال و ریاست، دین شخص را به فساد و تباهی می‌کشاند».[ الإحسان في تقريب صحيح ابن‌حبان، شماره‌ي3218). اين حديث، حسن صحيح است.]

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>اشخاص>بخت نصر > سخن درباره پیکار وی با تازیان

شماره مقاله : 10271              تعداد مشاهده : 525             تاریخ افزودن مقاله : 4/4/1390

سخن درباره پيكار بخت نصر با تازيان‏
گفته شده است:
خداوند به برخيا پسر حنيا (يا به گفته طبرى: احنيا) وحى فرستاد و فرمود به بخت نصر بگويد كه به پيكار با تازيان ميان بندد و جنگجويانشان را بكشد و فرزندانشان را اسير كند و اموالشان را بگيرد زيرا براى خدا ناشناسى و كفرشان شايسته چنين كيفرى هستند.
برخيا آنچه را كه به وى فرمان داده شده بود به بخت نصر گفت.
بخت نصر اين پيكار را با بازرگانان تازى آغاز كرد و آنچه بازرگان عرب در شهرهاى خود يافت، گرفت و براى آنان در نجف جائى ساخت و ايشان را در آن جا زندانى كرد و نگهبانانى بر آنان گماشت.
پس از انتشار اين خبر در ميان تازيان، گروه‏هائى از ايشان پيش بخت نصر رفتند و از او زنهار خواستند.
بخت نصر آنان را امان داد و از ايشان درگذشت و در سواد عراق آنان را سكونت داد.
بعد آنان شهر انبار را ساختند و از مردم حيره جدا شدند و بدان جا رفتند و در سراسر مدت زندگانى بخت نصر در آنجا سكونت گرفتند.
پس از درگذشت بخت نصر، مردم حيره نيز به مردم انبار پيوستند و اين نخستين سكونت تازيان سواد در حيره و انبار بود.
بخت نصر، همچنين به سراغ تازيان نجد و حجاز رفت.
در اين هنگام خداوند به برخيا و ارميا وحى فرستاد و فرمود پيش معد بن عدنان بروند و او را بگيرند و به شهر حران ببرند.
خداوند همچنين آن دو پيامبر- يعنى برخيا و ارميا- را آگاه ساخت كه از دودمان معد بن عدنان، محمد صلى الله عليه و سلم برخواهد خاست كه خاتم پيغمبران خواهد بود.
آن دو تن راه خود را به اندازه‏اى تند پيمودند كه از بخت نصر پيشى گرفتند و خود را به معد رساندند و او را در ساعت مقرر به حران بردند.
معد درين هنگام دوازده سال داشت.
بخت نصر با گروه‏هاى تازيان جنگيد و شكستشان داد و در ميانشان كشتار بسيار كرد.
از آنجا رهسپار حجاز شد.
عدنان كه خبر لشكر كشى بخت نصر را شنيد، تازيان را گرد آورد و او و بخت نصر با شور و گرمى بسيار به جنگ پرداختند و جنگى سخت كردند.
عدنان شكست خورد و گريخت و بخت نصر او را تا دژهائى‏ كه در آن جا بود دنبال كرد.
تازيان در آن جا گرد هم آمدند و در برابر او به دفاع پرداختند.
هر يك از دو سردار براى خود و لشكريانش خندقى كند.
بعد بخت نصر در كمين دشمن نشست و اين نخستين كمينى بود كه عملى شد.
در نتيجه، تازيان غافلگير شدند و لشكريان بخت نصر با شمشير به جانشان افتادند.
چيزى نگذشت كه فرياد واويلا از دو طرف برخاست و عدنان از حمله به بخت نصر و بخت نصر از جنگ با عدنان دست برداشت و دو لشگر از هم جدا شدند.
پس از بازگشت بخت نصر از آنجا، معد بن عدنان با آن پيمبران از حران بيرون رفت و راهى مكه شد و چون به مكه رسيد پرچم‏هاى ويژه آن شهر را برافراشت و مراسم حج بجاى آورد و آن پيامبران نيز با او به حج پرداختند.
معد سپس از آنجا به ريشوب (يا به گفته طبرى: ريسوب) رفت كه دژى بود در ميانه راه كرانه عمان و عدن.
آنجا درباره بازمانده فرزندان حرث بن مضاض جرهمى پرسش كرد.
بدو گفته شد:
«از آنان جوشم بن جلهمه زنده مانده است.» معد دختر او، معانه، را به زنى گرفت و اين زن براى او پسرى آورد كه نزار بن معد خوانده شد.

متن عربی:
ذكر غزو بختنصّر العرب
قيل: أوحى الله إلى برخيا بن حنيا يأمره أن يقول لبخت نصّر ليغزو العرب فيقتل مقاتلتهم ويسبي ذراريهم ويستبيح أموالهم عقوبة لهم على كفرهم، فقال برخيا لبخت نصّر ما أمر به، فابتدأ بمن في بلاده من تجار العرب فأخذهم وبنى لهم حران بالنجف وحبسهم فيه ووكل بهم، وانتشر الخبر في العرب، فخرجت إليه طوائف منهم مستأمنين، فقبلهم وعفا عنهم فأنزلهم السواد، فابتنوا الزنبار، وخلّى عن أهل الحيرة فاتخذوها منزلاً حياة بخت نصّر.
فلمّا مات انضمّوا الى أهل الأنبار، وهذا أول سكنى العرب السواد بالحيرة والأنبار، وسار الى العرب بنجد والحجاز، فأوحى الله إلى برخيا وإرميا يأمرهما أن يسير الى معدّ بن عدنان فيأخذاه ويحملاه الى حرّان، وأعلمهما أنه يخرج من نسله محمد، صلى الله عليه وسلم، الذي يختم به الأنبياء؛ فسارا تطوى لهما المنازل والأرض حتى سبقا بخت نصّر الى معد، فحملاه الى حرّان في ساعتهما، ولمعدّ حينئذٍ اثنتا عشرة سنة، وسار بخت نصّر فلقي جموع العرب فقاتلهم فهزمهم وأكثر القتل فيهم، وسار الى الحجاز فجمع عدنان العرب والتقى هو وبخت نصّر بذات عرق قاتتلوا قتالاً شديداً، فانهزم عدنان وتبعه بخت نصّر الى حصون هناك، واجتمع عليه العرب وخندق كلّ واحد من الفريقين على نفسه وأصحابه، فكمّن بخت نصّر كميناً، وهو أول كمين عمل، وأخذتهم السيوف، فنادوا بالويل، ونهي عدنان عن بخت نصّر، وبخت نصّر عن عدنان، فافترقا، فلما رجع بخت نصّر خرج معد بن عدنان مع الأنبياء حتى أتى مكّة فأقام أعلامها وحج ّوحجّ معه الأنبياء، وخرج معدّ حتى أتى ريشوب وسأل عمّن بقي منولد الحرث بن مضاض الجرهميّ، فقيل له: بقي جوشم بن جلهمة، فتزوج معد ابنته معانة، فولدت له نزار بن معدّ.

*
از کتاب: كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.

مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از محمّد بن عقيل بن ابي طالب روايت است: علي رضی الله عنه براي ما سخنراني كرد و گفت: اي مردم! شجاع‌ترين مردم كيست؟ گفتيم: شما، اي امير مؤمنان! گفت: ابوبكر صديق رضی الله عنه شجاع‌ترين مردم است، در روز جنگ بدر ما براي رسول الله صلی الله علیه و سلم سايه‌باني درست كرده بوديم، گفتيم: چه كسي در كنار پيامبر صلی الله علیه و سلم از ايشان نگهباني مي‌کند تا كسي از مشركان به او نزديك نشود؟ كسي جز ابوبكر براي نگهباني نايستاد، او بود كه با شمشير از غلاف كشيده كنار سر مبارك او ايستاده بود، هرگاه كسي مي‌خواست به رسول الله صلی الله علیه و سلم نزديك شود ابوبكر با شمشيرش جلوي او را مي‌گرفت و من خودم (علي) ديدم كه مشركان گلوي رسول الله صلی الله علیه و سلم را گرفته‌اند و تكان مي‌دهند و مي‌گويند: تو همان كسي هستي كه معبودان را‌ يكي دانسته‌اي، سوگند به خدا كسي جز ابوبكر رضی الله عنه به ‌او نزديك نشد، در آن زمان ابوبكر دو گيسوي بلند داشت، در حالي كه با سرعت مي‌آمد گيسوانش را كنار مي‌زد، آمد و گفت: واي بر شما! آيا مردي را مي‌كشيد كه مي‌گويد: پروردگارم الله ‌است و برايتان از جانب پروردگارش آيات و نشانه‌هاي واضح و و روشن آورده‌است! در آن روز ‌يكي از دو گيسوي ابوبكر كنده شد. راوي می‌گويد: علي مخاطبان را سوگند داد كه ‌آيا نزد شما مؤمن آل فرعون بهتر بوده ‌يا ابوبكر؟ مردم چيزي نگفتند، علي گفت: سوگند به خدا ابوبكر از مؤمن آل فرعون بهتر است، آن مرد که ايمانش را پوشيد، خداوند او را ستود. امّا ابوبكر جان و خون و مالش را در راه خدا فدا كرد(المستدرک(3/67)صحیح است برشرط مسلم و ذهبی موافق آن است).

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 369
دیروز : 20381
بازدید کل: 11396533

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010