Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 08

----

04/03/1446

----

18 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

أنس بن مالك رضی الله عنه از پيامبر صلى الله عليه وسلّم روايت مى كند كه فرمودند: ((ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَجَدَ حَلاَوَةَ الإِيمَانِ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ يُحِبَّ الْمَرْءَ لاَ يُحِبُّهُ إِلاَّ لِلَّهِ، وَأَنْ يَكْرَهَ أَنْ يَعُودَ فِي الْكُفْرِ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُقْذَفَ فِي النَّارِ)). متفق عليه، البخاري في الإيمان رقم (16) و مسلم في الإيمان رقم (43).
كسي كه اين سه خصلت را داشته باشد، شيريني ايمان را مى چشد، يكي اينكه: خدا و رسولش را از همه بيشتر دوست داشته باشد، دوم اينكه: محبتش با هر كس، بخاطر خوشنودي خدا باشد. سوم اينكه: برگشتن به سوي كفر، برايش مانند رفتن در آتش، ناگوار باشد.

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>ضمام بن ثعلبه رضی الله عنه > اسلام آوردن وی

شماره مقاله : 10018              تعداد مشاهده : 650             تاریخ افزودن مقاله : 26/2/1390

دعوة ضِمام بن ثعلبة في بني سعد بن بكر 
وفود ضمام على النبي صلى الله عليه وسلم وخبره معه و دخوله في الإِسلام

أخرج ابن إسحاق عن ابن عباس رضي الله عنهما قال: بعث بنو سعد بن بكر ضِمامَ بن ثعلبة وافداً إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقدم إليه وأناخ بعيره على باب المسجد ثم عقله، ثم دخل المسجد ورسول الله صلى الله عليه وسلم جالس في أصحابه؛ وكان ضِمام رجلاً جَلْداً أشعرَ ذا غديرتين، فأقبل حتى وقف على رسول الله صلى الله عليه وسلم في أصحابه. فقال: أيُّكُم ابن عبد المطلب؟ فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم «أنا ابن عبد المطلب». فقال: أمحمد؟ قال: «نعم». قال: يا ابن عبد المطلب، إنِّي سائلك ومُغَلِّظ عليك في المسألة فلا تَجدنَّ في نفسك. قال: لا أجد في نفسي فسَلْ عمَّا بدا لك» فقال: أنشدك الله الهك وإلَه من كان قبلك واله من هو كائن بعدك: آلله بعثك إلينا رسولاً؟ قال: «اللَّهمَّ نعم» قال: فأنشدك الله الهك واله من كان قبلك واله من هو كائن بعدك؛ آلله آمرك أن تأمرنا أن نعبده وحده ولا نشرك به شيئاً، وأن نخلع هذه الأنداد التي كان آباؤنا يعبدون؟ قال: «اللَّهمَّ نعم». قال: فأنشدك الله الهكَ واله من كان قبلك واله من هو كائن بعدك: آلله أمرك أن نصلي هذه الصلوات الخمس؟ قال: «اللهم نعم» قال: ثم جعل يذكر فرائض الإِسلام فريضة فريضة: الزكاة، والصيام، والحج، وشرائع الإِسلام كلّها، ينشده عند كل فريضة منها كم ينشده في التي قبلها، حتى إذا فرغ قال: فإنِّي أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أنَّ محمداً رسول الله، وسأؤدي هذه الفرائض وأجتنب ما نهيتني عنه، ثم لا أزيد ولا أنقص؛ ثم انصرف إلى بعيره راجعاً. قال فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم «إنْ صدق ذو العقيصتين دخل الجنة».

إسلام بني سعد وقول ابن عباس في ضمام
قال: فأتى بعيره فأطلق عِقاله ثم خرج حتى قدم على قومه، فاجتمعوا إليه، فكان أوَّل ما تكلم أنْ قال: بئست اللات والعزَّى. فقالوا: مَهْ يا ضمام، إتَّقِ البرص، إتَّقِ الجُذام، اتَّقِ الجنون فقال: ويلكم إنَّهما ــــ والله ــــ لا يضران ولا ينفعان. إنَّ الله قد بعث رسولاً، وأنزل عليه كتاباً إستنقذكم به مما كنتم فيه، وإني أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأن محمداً عبده ورسوله، وقد جئتكم من عنده بما أمركم به ما نهاكم عن.
قال فوالله، ما أمسى من ذلك اليوم وفي حاضره رجل ولا امرأة إلا مسلماً. قال يقول ابن عباس رضي الله عنهما: فلما سمعنا بوافدِ قومٍ كان أفضل من ضِمام بن ثعلبة، وهكذا رواه الإِمام أحمد من طريق ابن إسحاق وأبو داود نحوه من طريقه؛ وعند الواقدي: فما أمسى في ذلك اليوم في حاضره رجل ولا امرأة إلا مسلماً، وبنَوا المساجد، وأذّنوا بالصلاة. كذا في البداية .
وأخرجه الحاكم أيضاً في المستدرك من طريق ابن إسحاق بنحوه ثم قال: قد اتفق الشيخان على إخراج ورود ضمام المدينة ولم يسق واحد منهما الحديث بطوله، وهذا صحيح. انتهى؛ ووافقه الذهبي فقال: صحيح.


دعوت نمودن ضِمام بن ثعلبه در بنى سعد بن بكر،
آمدن ضمام به نمایندگى از قومش نزد پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  و گفتگوى او با پیامبر صلی الله علیه و سلم و اسلام آوردنش

ابن اسحاق از ابن عبّاس (رضى‏اللَّه عنهما) روایت نموده كه گفت: بنى سعد بن بكر، ضمام بن ثعلبه را به عنوان نماینده خود نزد پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  فرستادند. وى نزد پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  آمد، شتر خود را در دروازه مسجد خوابانید، و بعد بر پاى آن عقال بست، و داخل مسجد گردید و پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  در میان اصحاب خود نشسته بود. ضمام مردى بود شدید و نیرومند و موى انبوهى داشت، كه موهاى خود را به دو شكل گیسو بافته بود، او همچنان پیش آمد تا این كه در مقابل پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  در میان اصحابش ایستاد و پرسید: كدام یكى از شما پسر عبدالمطلب است؟ پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  پاسخ داد: «من پسر عبدالمطلب هستم». پرسید: آیا تو محمّد هستى؟ فرمود: «بلى». ضمام گفت: اى پسر عبدالمطلب من ازتو سئوالاتى مى‏كنم، و در سئوال هایم ازتو شاید درشتى هم بكنم ولى مبادا كه از من ناراحت شده و خشمگین شوى. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «هر چه مى‏خواهى بپرس من در دلم از تو ناراحت نخواهم شد». ضمام گفت: من تو را به‏خداى خودت و خداى آنانى كه پیش از تو بودند، و پس از تو مى‏آیند سوگند میدهم، كه آیا تو را خداوند به سوى ما به عنوان رسول فرستاده است؟ رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «بار خدایا، بلى». گفت: تو را به ‏اللَّه خداى خودت و خداى كسانى كه قبل از تو بودند و خداى كسانى كه بعد از تو مى‏آیند، سوگند مى‏دهم، كه آیا خداوند به تو دستور داده تا ما را به این كار مأمور سازى كه او را به تنهایى بپرستیم و براى او چیزى را شریك نیاوریم، و این بت‏ها و شركایى را كه پدران مان مى‏پرستیدند دیگر پرستش نكنیم؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «بار خدایا، بلى». ضماد گفت: تو را به‏ اللَّه خداى خودت و خداى كسانى كه قبل از تو بودند، و بعد از تو مى‏آیند سوگند مى‏دهم، كه آیا خداوند به تو دستور داده است تا این نمازهاى پنجگانه را برپا داریم؟ فرمود: «بار خدایا، بلى». راوى مى‏گوید: سپس یك یك فرایض اسلام را چون: زكات، روزه، حج و بقیه شرایع آن را در مجموع نام مى‏برد، و پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  را در وقت یاد نمودن هر یك از آن فریضه‏ها چون ماقبلش سوگند مى‏داد، تا این كه فارغ گردید، (و پس از آن) گفت: شهادت مى‏دهم كه معبودى جز یك خدا نیست، و شهادت مى‏دهم كه محمّد رسول خداست، و این فرایض را همه به جاى خواهم آورد، و از آنچه مرا نهى نموده‏اى اجتناب خواهم نمود، و از این كم و زیادى هم نمى‏كنم، بعد از آن برخاسته و به طرف شتر خود برگشت. راوى مى‏گوید: پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  فرمود: «اگر صاحب دو گیسو راست بگوید به بهشت خواهد رفت.»
 
اسلام آوردن بنى سعد و قول ابن عبّاس درباره ضمام
ابن عبّاس (رضى‏اللَّه عنهما) میگوید: او نزد شتر خود آمد، عقال آن را باز نموده بیرون گردید، تا این كه نزد قوم خود آمد، همه آنها نزدش جمع شدند، اوّلین حرفى كه وى زد این بود كه گفت: مرگ به لات و عزى. قومش به او گفتند: اى ضمام آرام باش و این را مگو، و از برص، جذام و جنون[1] بترس!! گفت: واى بر شما، آن دو به خدا سوگند، نفع و ضررى نمى توانند برسانند. و خداوند (جل جلاله) پیامبرى فرستاده است، و بر وى كتابى نازل نموده، و به واسطه آن شما را از آنچه در آن قرار دارید، نجات مى‏دهد، و من شهادت مى‏دهم كه معبودى جز خداى واحد و لاشریك نیست، و محمّد بنده و رسول اوست، و من از نزد او به آنچه شما را به آن امر كرده و از آنچه شما را نهى نموده آمده‏ام. ابن عبّاس (رضى‏اللَّه عنهما) مى‏گوید: به خدا سوگند، آن روز شام نشده بود كه همه افراد قریه وى اعم از مرد و زن مسلمان شدند. ابن اسحاق مى‏گوید: ابن عبّاس (رضى‏عنهما) مى‏گفت: ما نماینده قومى را بهتر از ضمام بن ثعلبه سراغ نداریم.[2] و همچنین این را امام احمد از طریق ابن اسحاق روایت نموده، و ابوداود مانند آن را از طریق وى روایت كرده است. نزد واقدى آمده: آن روز در قریه‏اش بیگاه نشده بود كه همه، مرد و زن ایمان آورده و مسلمان شدند، مساجد را بنا نموده و براى نماز اذان گفتند. این چنین در البدایه (60/5) آمده است.
روایت قبلى را همچنان حاكم در المستدرك (54/3) از طریق ابن اسحاق مثل این روایت نموده، و بعد گفته است: بخارى و مسلم در روایت نمودن ورود ضمام به مدینه اتفاق نموده‏اند، ولى هیچ یك از آنها حدیث را به این طولش روایت ننموده، و این حدیث صحیح است. ذهبى با وى درین قول موافقه نموده و مى‏گوید: صحیح است.


[1] برص، پيسى، لكه و پيس: لكه‏هاى سفيد كه روى پوست بدن پيدا مى‏شود، بيمارى پوستى كه با سفيد شدن يا بى رنگ شدن قسمتى از پوست بدن و پررنگ شدن قسمت‏هاى اطراف آن مشخص مى‏شود. اما جذام، آكله، داءالاسد، خوره: بيمارى مزمن كه با سيل آن شبيه به باسيل سل است، و بر دو قسم مى‏باشد: يك قسم آن داراى عوارضى از قبيل بر امدگى‏هاى مسى رنگ در روى پوست بدن مى‏باشد كه به تدريج تغيير مى‏كند و تبديل به زخم و جراحت مى‏شود. قسم ديگر آن عبارت است از لكه‏هاى سفيد شبيه به برص و بى حسى بعضى از اعضاى بدن از قبيل بينى و دست و پا كه گوشت آنها را فاسد مى‏كند و از ميان مى‏برد، دوره كمون آن بسيار طولانى است و ممكن است به ده يا پانزده سال برسد. ولى جنون و يا ديوانگى، زايل شدن عقل، تباه گشتن عقل، حالت ديوانگى است كه گاه گاه در انسان بروز مى‏كند. به نقل از فرهنگ عميد. م.
[2] حسن. ابن اسحاق آنگونه که در سیره‌ی ابن هشام (4/ 149 ، 150) و احمد (6/ 254- 265) ابوداود (487) و حاکم (3/ 54 ، 55) آمده است.

از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

سلام ابن ابي مطيع فقيه و دانشمند بصره مي فرمود: «لأَنْ أَلْقَى اللهَ بِصَحِيْفَةِ الحَجَّاجِ، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللهَ بِصَحِيْفَةِ عَمْرِو بنِ عُبَيْدٍ». سير اعلام النبلاء . «اگر مرا با نامه ي عمل حجاج به نزد پروردگار ببرند، بيشتر دوست دارم تا اينكه با نامه ي اعمال عمرو بن عبيد». عمرو بن عبيد مردي عابد و زاهد اما اهل بدعت بود و حجاج مردي فاجر و خونخوار و جنايتكار بود.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1393
دیروز : 2171
بازدید کل: 8155717

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010